جدول جو
جدول جو

معنی ری بلک - جستجوی لغت در جدول جو

ری بلک
(بَ)
دهی از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. دارای 300 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین می شود و محصول عمده آنجا غلات دیمی و لبنیات و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نی لبک
تصویر نی لبک
نوعی نی کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس، بی پروا، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
(وِ لَ)
زالزالک بری. (یادداشت مؤلف). رجوع به زالزالک شود
لغت نامه دهخدا
(پَ بِ)
دهی از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس. واقعدر هزارگزی شمال خاوری جاسک و 2 هزارگزی جنوب راه مالرو چاه بهار بجاسک. جلگه، گرمسیر دارای 275 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آنجا خرما. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
کنت نشین اسکاتلند جنوبی، دارای 15000 تن سکنه. کرسی آن نیز بهمین نام و دارای ششهزار تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
بی ترس و بیم، دلاور متهور بی ترس باشد، (از آنندراج) (انجمن آرا)، بی ترس و بیم باشد، چه باک بمعنی ترس و بیم هم آمده است و کنایه از شجاع و دلاور و صاحب تهور باشد، (برهان) (ناظم الاطباء) :
بگو آن دو بی شرم بی باک را
دو بیدادگر مهر ناپاک را،
فردوسی،
بمرز اندر آمدچو گرگ سترگ
همی کشت بی باک خرد و بزرگ،
فردوسی،
دلش تنگ تر گشت و بی باک شد
گشاده زبان پیش ضحاک شد،
فردوسی،
بی باک و بدخویی که ندانی بگاه خشم
نه نوح را ز سام و نه مر سام را ز حام،
ناصرخسرو،
وربدست جاهل بی باک باشد یک زمان
دفتر بیهودگی و سبحۀ علیا شود،
ناصرخسرو،
زین اشتر بی باک و مهارش بحذر باش
زیرا که شتر مست و بر او مار مهار است،
ناصرخسرو،
اندر حال خشم رگهای گردن پر شود و روی سرخ گردد و چشمها برخیزد و مردم بانیروتر و بی باک تر شود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، امیرالمؤمنین علی رضی اﷲ عنه گفته است دلاورترین اسبان کمیت است و بی باک تر سیاه، (نوروزنامه)،
ای اسب هجر انگیخته نوشم بزهر آمیخته
روزم بشب بگریخته زآن غمزۀبی باک تو،
خاقانی،
در این بودم که آن ظالم بی باک چون زبانیه از در درآمد، (سندبادنامه)، بقال را شاگردی بود بغایت ناجوانمرد و بی باک، (سندبادنامه)،
گر وظیفه بایدت ره پاک کن
هین بیا و دفع این بی باک کن،
مولوی،
کو دشمن شوخ چشم بی باک
تا عیب مرا بمن نماید،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(لَ)
سکۀ ترکی و عراقی است از زر، بهای آن پنج لیره است. معنی آن ’راحت کن خاطرت را’و وجه تسمیۀ آن به علت آسایش خاطری است که دارندۀآن پیدا می کند. و آن در لهجۀ عوام عراق مخفف ارح، امر از ’اراح یریح’ است. (از نقودالعربیه ص 175)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس و بیم، بی پروا
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی آلت موسیقی بادی است که آنرا از نی سازند یک سر آنرا بین دولب نهند و با دمیدن نوازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بی ترس، دلاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نی لبک
تصویر نی لبک
((نِ لَ بَ))
نی کوچک که با لب نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
جسور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
لا يعرف الخوف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
Foolhardy, Intrepid, Unafraid, Undaunted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
téméraire, intrépide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
temerario, intrépido, audaz
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
mjinga wa ushupavu, jasiri
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
tollkühn, unerschrocken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
необачний , безстрашний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
brawurowy, nieustraszony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
鲁莽的 , 大胆的 , 无畏的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
imprudente, intrépido, destemido, audaz
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
بے وقوفی سے بہادر , بے باک , بے خوف , بے خوف
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
অবিবেচক , নির্ভীক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
gözü kara, cesur, korkusuz, yılmaz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
temerario, intrepido, audace
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
무모한 , 대담한 , 두려워하지 않는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
向こう見ずな , 大胆な , 恐れを知らない
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
פזיז , נועז , חסר פחד , אמיץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
безрассудный , неустрашимый , бесстрашный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
ceroboh, pemberani, tak takut, tanpa takut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
บุ่มบ่าม , กล้าหาญ , ไร้ความกลัว , ไม่กลัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
roekeloos, onverschrokken, onbevreesd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی باک
تصویر بی باک
दुस्साहसी , निडर
دیکشنری فارسی به هندی